مارکر زرد

از لذت هایی که مامان بردنش را بلد نیست ، قبول نکردن ترس است . یعنی مامان هیچ وقت نتوانسته ترسیدن را دوست داشته باشد . مثلا در شهربازی ، هرجایی که بلند باشد ، تند باشد ، پیچ باشد یا حتی کج باشد چشم هایش را میبندد و میترسد . این همان چیزیست که من به آن قبول نکردن ترس میگویم . وقتی ترس را قبول نکنی بیشتر وحشت میکنی . چشم هایت را بیشتر فشار میدهی و زمان را بیشتر نمیفهمی . راز لذت بردن از همه شهربازی های دنیا همین است . کافی است در بلند ترین و تند ترین و کج ترین نقطه چشم هایت را باز کنی ، گردنت را بچرخانی و حلقه دستت را دور میله ای که همیشه آن اطراف هست شل کنی و اینطور از ترسیدن لذت ببری . مثل دیدن فیلم های ژانر وحشت پدر و مادر دار با چشم های باز است . مامان اما در هیچ کدام از این دو چشم هایش را باز نمیکند .

  • مارکر زرد

نظرات (۴)

هیجان و ترس باهم متفاوته خب.
هیجان خب میتونه مثبت باشه و کلی م حال بده، اما ترس بنظرم اصلا جالب نیست و معمولا وحشت از پیش اومدن یه فقدانی ه
پاسخ:
نه ! چیزی که موجب ترس شه . مثل ارتفاع برای مامان من . هیجان هم میتونه باشه اما مثلا برای کسی که از ارتفاع نترسه . البته من خودم از حشرات میترسم و هنوز باهاش کنار نیومدم البته:))
ترس لزوما این نیست . علاوه بر همه چیزایی که میتونه برای هر کسی باشه به نظرم میتونه برعکسشم باشه حتی
  • ر. کازیمودو
  • چرا اینجا به روز نمیشه؟! ده روزی میشه فکر کنم.
    پاسخ:
    خودمم نمیدونم 
    من همیشه تسلیم ترس میشم برای هیجان بیشتر:)
    پاسخ:
    خیلی خوبه ^_^
    عطیه کجایى دقیقا کجایى کجایى تو بى من تو بى من کجایى خخخ^-^ چرا نیستى؟اصن ب اینجا سر نمیزنى):
    پاسخ:
    سلام ! اینجا ! ببخشید دیر شد
    سنت رو به حروف تایپ کن
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">