مارکر زرد

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

دو هفته پیش پنجشنبه روزی انگشت بین انگشت بیتربیت و کوچک خود را گذاشتم لای در ماشین . حالا اینکه من از اولم میدانستم پژو ٤٠٥ با من یک مشکل شخصی دارد بحث دیگریست . این هم که دقیقا چطور همان یکدانه انگشت را خودم با اراده شخصی نابود کرده ام به خودم مربوط است . جریان چطوری رو سقف و این داستان ها هم خودتانید .

میگفتم . درد جانکاه آن یک لحظه و طاقتی که فرسود در طی دو روز بعدی به همراه تبدیل کابوس های سیاه شدن ناخن عزیزم به واقعیتی ترسناک همه را بگذارید یکطرف . تازه انگشتم به جاهای بدی رفت . باد کرد اصلا آتل و ماجرا ، که این ها هم همان طرف . اینکه الان بعد از دو هفته چرا ناخن من همچی میکند را چه کار کنم ؟ نکن عزیزم . درد نکن . نکن نکن نکن

میخواستم بدانم آیا میتوانم برای تنبیه انگشتم را بفرستم جایی؟ یا مثلا بند اول را بستری کنم خودم بیایم روی تختم بکپم یا نه ؟ من انصراف خودم را اعلام میکنم . ولم کن . هر وقت خوب شدی برگرد . من تحمل این همه بداخلاقی را ندارم . خدافظ .

  • مارکر زرد

بدترین قسمت بودن آدما نبودنشونه که یه روز بالاخره پیش میاد

  • مارکر زرد
قسمت سخت زندگی اونجاست که باید سعی کنی خودت خودتو نابود نکنی . بقیش که بیرون از مغزت اتفاق میوفته ...
  • مارکر زرد