مارکر زرد

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

خودم رو دو قسمت کردم . به یه قسمت اجازه تصمیم گیری دادم . به اون یکی قسمت اجازه غصه خوردن .

گاهی مهم نیست تو چه چیزی رو میخوای . مهم اینه که چی بهتره . چی ممکنه . و چی اتفاق میوفته .

قسمت اول تصمیمش رو گرفت . و برای حل مشکل قسمت دوم میخوام بخوابم از لانگ از ای کَن ْ .

  • مارکر زرد
به موهاش نگاه کردم . سفید شدن .
میخواستم بپرسم ارزشش رو داشت ؟
به جاش سرم رو انداختم پایین و فکر کردم چقدر خوب که مامان موهاش رو رنگ میکنه .
  • مارکر زرد

باران ٢٢ تیر ماه .

سرم رو به گوشه پنجره باز ماشین تکیه دادم . چشم هام ُ بستم . بابا سرعت رو زیاد میکنه . قطرات بارون ُ باد میکوبه تو صورتم . فکر میکنم این میتونه با یکم عوض شدن زاویه ، یه سقوط عالی باشه . سرعت بیشتر میشه . تصور میکنم تو یه شب بارونی دارم سقوط میکنم . به تموم شدنش فکر میکنم . به قطره های بارون . به سرعتی که داره بالا میره . به لحظه برخورد .

و چشم هام رو باز میکنم . بابا دوباره خورده به ترافیک . ترمز کرده و سقوط من نافرجام مونده . دست کم فهمیدم انتخابم برای خودکشی سقوط تو یه شب بارونی از بلند ترین جای شهره .

  • مارکر زرد

پدر کجای غصه ناپدید شد ؟

  • مارکر زرد
قوی ترین موجودات دنیا قلمو هایی هستند که کنار گذاشته شده اند . توی کیسه یا لیوانی رنگی یا جعبه ای در بسته ته کمد ،  شسته و نشسته ، از آخرین باری که چه کسی فکرش را میکرد بار آخر باشد ؟ مانده اند گوشه ای و خشک شده اند .
فکر میکنم قلمو ها را رنگ خراب نمیکند ، ناامیدی است که خشکشان میکند . اگر امید داشته باشند برمیگردید تا مدت ها سالم میمانند . انتظار همیشه زنده نگه میدارد . اما نا امیدی موجودی را که مدت های زیاد در انتظار بوده است خیلی سریع میکشد . خیلی خیلی سریع . مثل شماره دوازده ِ من . بعد از این که گذاشتمش جلوی چشم تا به دادش برسم و یادم رفت ، برای همیشه مرد .
  • مارکر زرد

این حال من شبیه اون موقعس که میگی ببین چونم میسوزه ، طوری شده ؟ نگاه میکنه میگه نه . میگی قرمزم نیست ؟ ایندفعه میگه دستتو بردار خوب ببینم . نگاه میکنه میگه نه .

ولی میسوزه . درد هم میکنه . میگه شاید میخواد جوش بزنه .

  • مارکر زرد