مارکر زرد

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

قول قشنگیه .

میگه کی از آینده خبر داره ؟

میگم از احتمالات ولی خبر داریم . از امیدهای الکی بدم میاد . میسوزونه آدم رو . فکر کن تولد سی و هفت سالگیت به یه دسته نرگس فکر کنی .

میگه بدون امید چی داره این دنیا جز درد و فلاکت و کثافت ؟

و من به نداشتن یه دسته نرگس وحشی گچساران فکر میکنم و قول میدم اگر برام یه دسته نرگس بیاره ، براش گل یخ ببرم .

قول قشنگیه .

+سین


  • مارکر زرد

گاهی راجع بهش نمیشه گفت .

گاهی راجع بهش دلت میخواد بری بشینی بالا طاقچه . یه طوری که از رو پشتی هم دست کسی بهت نرسه . حتی خودت .

  • مارکر زرد

به نظرم میتونستیم برای خوشحال بودن تی بگ باشیم . از اونا که عصر های هرکدوم از چهار فصل سال ، تو خلوتی دانشگاه ، با دو تا لیوان یک بار مصرف کاغذی ، جا موندن رو چرخ کنار بوفه و پله های ادبیات . قند های اضافه هم کنارشون .

  • مارکر زرد

بعد از یک سال نهایت چیزی که میمونه دل تنگیه . که حالا آدم مثلا میخواد چیکار کنه با دل ِ تنگ ؟ ذات کثیف سالگرد همینه . درد عادی میشه ، نبودن عادت میشه ، دیگه کسی با بهت به سنگ قبر نگاه نمیکنه و زمان قدرت خودش رو به رخ همه میکشه . به جز چشم های مامان بزرگ ، که هرروز نبودنش رو دیده .

  • مارکر زرد