دنیاهای موازی اگر وجود داشته باشند ، یکی از آنها دیدنیست . من آن روز در راهرو مدرسه ، به جای درس خواندن خیره به صورت زنی بودم با موهایی آشفته و چشمانی بسته ، که یکی از چشم هایش زیر موهایش پنهان بود . پایین تر پیرمردی باری را بر دوش میکشید و آنطرف تر ، جوانی به صورت زن خیره بود . از ابتدای راهرو ، دیوار سمت راست ، قطعه سنگ ششم .