مهم نیست چی خوردی ، وقتی حالت بده ، باید بالا بیاریش . مهم نیست چیزی که خوردی چقدر خوشمزه بوده ، یا چقدر خوب و مفید بوده . مهم اینه که حالت رو بد کرده . و باید بالابیاریش .
از بچگیم با این کار مشکل داشتم . نمیتونستم ، نمیشد که بالا بیارم تا حالم بهتر شه . مامان راه میرفت میگفت کاری نداره . برو سعی کن برش گردونی . اما من نمیتونستم . مینشستم یه گوشه به حال بدم فکر میکردم و بدتر میشد ، بدتر میشد ، بدتر میشد . و من میترسیدم که شاید هیچ وقت خوب نشم .
حالا شده حکایت تو . میخوام بگم حتی اگر آدم ها رو هم مثل غذایی که نباید میخوردی ، با یه انگشت زدن به ته زبونت میشد بالا بیاری ، وضع من بازهم همین بود . نمیشد که بریزمت بیرون ، تموم شی راحت شم . باید بشینم یه گوشه و بهت فکرکنم . بدتر شی ، بدتر شی ، بدتر شی . خودت ریختی بیرون شاید . یا شاید هم ترس بچگی هام بالاخره اتفاق بیوفته . شاید اینبار بالانیارم .