فقط میشه شعر خوند ؟ چرا نمیشه صدا رو خوند ؟ چرا نمیشه برات بو بخونم ؟ نور خورشید رو سبزه های خیس و کوتاه نشده دانشگاه ؟ یا تیزی بازتابش از روی آب وقتی نشسته بودیم کنار رودخونه ؟ وقتی رودخونه میدرخشه ؟
چرا نمیشه برات تار بخونم ؟ یا صدای عود و کمانچه ؟ راستی چرا نمیشه برات کمانچه بخونم ؟
چرا نشه برات شب رو بخونم تو صدای باد ؟ شهاب سنگ یا ماه ؟ یا آسمون و ستاره های ناپیداش ؟
چرا نمیشه صدای بارون رو خوند ؟ صدای آب؟ صدای دم صبح وقتی خزیدی زیر پتو ؟ پنج دقیقه خواب بیشتر ؟ چرا نمیشه بوی خاک رو خوند ؟ بوی یاس ؟ بوی پونه ؟ گل نرگس ؟
چرا نمیشه برات بهار بخونم ؟ زمستون ؟ برف ؟ چرا برات برف نخونم ؟ برف بعد ازظهر ؟ صبح ؟ یا شب !
چرا نمیشه سکوت رو خوند ؟ بیا دارم سکوت میخونم . میشنویش ؟ ازت نمیپرسم اما . دارم برات سکوت میخونم .