برای دیشب، که نمیتوانستم. برای همهی نتوانستن ها، نشدن ها، دیر شدن ها. برای تمام خستگی ها. برای روزهایی که در آینده هست. برای روزهایی که در گذشته نیست. برای آن چیزهایی اینطور نمیخواستیم، برای چیزهایی که نمیخواستیم. آدم همیشه توانستن هایش وظیفه است و نتوانستن هایش تخته سنگ. برای صخره های توی گلو. برای اینکه یادم بماند.