مارکر زرد

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

انسان هر چیزی را با معیار هایی که برایش تعریف شده درک میکند. و این معیار ها چطور برای ما تعریف میشوند؟ آنطور که زندگی میکنیم و آنطوری که زندگی برایمان اتفاق می افتد. "هرگز" برای یک آدم هشت ساله چقدر معنی میدهد؟ نهایتا اندازه شش سال. برای مامان بزرگ اما اندازه شصت سال. برای همین ابتهاج میگوید " من نمیدانستم، معنی هرگز را"

فکر میکنم میزان درک آدم ها از هرگز فقط به گذشته شان بستگی دارد. به درکی که از زمان دارند. به تعداد روز هایی که زندگی کرده اند و به میزانی که صبر کرده اند. تو میدانی وقتی به یک بچه چهار ساله بگویی یک روز صبر کن، یک روز چقدر از چهار سال عمرش را تشکیل میدهد؟ و وقتی به مامان بزرگ میگویی "اون هرگز برنمیگرده"، " هرگز" چقدر میتواند زیاد باشد؟

شقایق میگفت بیست و یک سالگی خیلی قشنگه. زیبایی تعریف های مختلفی دارد و اگر آن را تناسب هدفی که هر چیزی دارد با کاری که واقعا انجام میدهد در نظر بگیریم، بیست و یک سالگی تا اینجایش را به زیبایی جلو آمده. و من فکر میکنم این بهترین تعریف زیبایی است. مثلا اگر خودکاری را بخری چون میخواستی با آن بنویسی، و بعد متوجه شوی که که خوب نمینویسد، دیگر مهم نیست که خودکار چه شکلی است، اما اگر همان خودکار را برای این خریده باشی که روی میزت زیبا به نظر میرسد، دیگر مهم نیست که خوب نمینویسد. حالا بیست و یک سالگی اگر قرار باشد زندگی را به ما یاد بدهد، حس کردن درد، خستگی، شادی، شور، شوق، آزادی، تزلزل، تعلق، محکم بودن، رسیدن، نرسیدن، دلتنگی، از دست دادن، به دست آوردن، معلق بودن، خالی بودن و "هرگز"، باید زیبا باشد. چه اشک هایی که ریختیم و چه اشک هایی که نریختیم. چه حرف هایی که زدیم و چه حرف هایی که نگفتیم.

مامان میگوید آدم ها وقتی اینطور یکدفعه میروند، خوش به حالشان اما بیچاره اطرافیان. من اما فکر میکنم آدم فراموشکارتر از چیزیست که برایش دل بسوزانیم. و ناچارتر از آنی برایش اشک نریزیم. ناچار به زندگی. عمه میگفت بابام که رفت، من برای خودم گریه میکنم. راست میگفت. راست ترین حرفی که میشود بین آن همه سیاهی گفت.

عمو گفت چرا رفتی؟ تار، نگاهش کردم. آدم ها سوال هایی میپرسند که جوابشان را نمیخواهند. ما باید یادبگیریم کمتر بپرسیم. سوال هایی که جوابشان را نمیخواهیم و سوال هایی که جوابشان چیزی را عوض نمیکند. "چرا رفتی؟"

چرا دست هات یخ کرده؟ چرا گریه نکردی؟ چرا حالت خوبه؟ چرا حالت خوب نیست؟ چرا مشکی نپوشیدی؟ چرا مشکی پوشیدی؟ چرا نگاهش نکردی؟ چرا نگاهش کردی؟ چرا داری میلرزی؟ چرا رفتی؟

  • مارکر زرد
  • مارکر زرد