مارکر زرد

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

دیشب باز زیر آسمان دراز کشیدم و به ستاره‌ها خیره شدم تا بینشان از آن دنباله‌دارهای زیبا ببینم. فکر میکنم آخرین بار سه سال پیش بود. یا شاید بعد از آن هم رفتم پشت بام خانه و آسمان روشن تهران را خیره خیره نگاه کردم. مطمئن نیستم. خودم هم نمیدانم چه چیز این اتفاق انقدر برایم جذاب است. فکر میکنم مشتری را هم دیدم. اما یک اشتباهی کردم. ساعت ۲ نیمه شب گوشی را چک کردم و اخبار خواندم و برای بار هزارم آرزو کردم ای کاش خاورمیانه را آنقدر نمیشناختم که فکر میکردم یک کشور است. کاش خاورمیانه را هیچ کس نمیشناخت اصلا. حتی خود مردمش. کاش اصلا وجود نداشت. فردا صبح بیدار میشدیم و میدیدیم جای خاک خاورمیانه آب است. آنوقت شاید ما ماهی میشدیم. شاید من یک وال اهل دریای خاورمیانه بودم. اما به هر حال برآورده نشد. هیچ شهاب سنگی زورش به خاورمیانه نرسید. 

22 مراد سال بعد ماه کامل است. این یعنی اگر زندگی فرصت بدهد، دو سال بعد میتوانم باز زیر آسمان دراز بکشم و شهاب‌باران را تماشا کنم. دو سال بعد چه شکلی است مارکر عزیزم؟

ساعت سه صبح بود. تصممیم گرفتم ببینم این مارکر بیست و سه ساله چه فرق هایی کرده است؟ هندزفری گذاشتم و باز شجریان پلی کردم. رسید به همانجای آلبوم که سه سال پیش توی دارآباد زیر آسمان وقتی هنوز آتش نیمه جان بود و میتوانستم بیدار بمانم شنیدم. شوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی/ دودم به سر برآمد زین آتش نهانی/ ای بر در سرایت، غوغای عشق بازان/ همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی/ تو فارغی و عشقت، بازیچه مینماید/ تا خرمنت نسوزد، احوال ما ندانی/ شهر آن توست و شاهی، فرمای هرچه خواهی/ گر بی عمل بخشی، ور بی گنه برانی

حوصله ی درست کردن نیم فاصله ها را ندارم. ولش کن رئیس. 

  • مارکر زرد

از خودم عصبانیم. از این کارفرماعه عصبانیم. وقتی راننده جلویی مثل الاغ طویله‌دیده میپیچه عصبانیم. از همکارم که ماسک نمیزنه عصبانیم. از اینکه میکشنمون میمیریم عصبانیم. از این حجم بی‌شرفی عصبانیم. از ۹۰درصد تیترهای خبری عصبانیم. از این همکارم که هی با دهنش سروصدا در میاره عصبانیم. وقتی چاییش رو هورت میکشه عصبانیم. از اونایی که طرفدار هر گوشه‌ای از این حکومتن عصبانیم. از اینکه ویز کار نمیکنه عصبانیم. متاسفانه از اینکه نمیمیرن عصبانیم. از موسم که میپره و از تابستون که گرمه عصبانیم. از فکر رفتن عصبانیم. از اینکه گریم میگیره، از اینکه اشتباه میکنم و از اینکه حرف نمیتونم بزنم عصبانیم. از سالیدورکس و این آقا که بعد از اتمام پروژه روش تولید رو عوض‌ کرده عصبانیم. از همه‌ی موتورسوارانی که کوچه یکطرفه رو برعکس میان عصبانیم. وقتی آمبولانس میمونه تو ترافیک عصبانیم. از اون ماشین‌های شاسی بلند روبان سبز زده که عید غدیرمیوه و شیرینی پک شده میدادن تو شمال شهر و عکس میگرفتن عصبانیم. وقتی بهم میگی نمیتونی عصبانیم و با این حال قبول دارم. نتونستم و عصبانیم. از اینکه نصف این‌ها میتونه عصبانیم نکنه و میکنه عصبانیم و از اینکه برای بقیه‌شون کاری از دستم بر نمیاد هم عصبانیم.

  • مارکر زرد

تا جمله‌ی آخر پیام را نوشتم و نفرستادم. هیچوقت نفهمیدم بیشتر از آنکه آرامت کنم آزارت میدهم یا برعکس. اما نمیتوانم و نمیخواهم آزارت بدهم. این را خوب میدانم.

کاش از یکجایی امشب باز کولی همایون را گوش کنی. نور ماه هم امشب سایه دارد. کاش سر بالا کنی و پرده را کنار بزنی.

  • مارکر زرد