مارکر زرد

نشسته بودیم روی نیمکت . بعد از ظهر جمعه ، خیابان ولیعصر . انقدر آرام و ساکت و بسته و خاموش که حالت به هم میخورد . حتی خورشید هم زل زده بود به ما . خورشید همه چیز را ساکت تر میکند .

نشسته بودیم پشت به پیاده رو و رو به خیابان . ماشین ها که رد میشدند آنقدر بد نگاه میکردند که شک میکردم نکند آب نبات چوبی توی دستم یکدفعه به سیگار تبدیل شود . فرانک گفت عادت ندارند . شاید اگر سیگار دستمان بود انقدر بد نگاه نمیکردند .

به نظرم آدم در اوج بدبختی هم باید آب نبات چوبی بخورد . حالا نهایتا محکم گازش میزند !

  • مارکر زرد

نظرات (۲)

لیسش بزن...بیشتر میچسبه
پاسخ:
نه !! با سرعت های مختلف و جهت های مختلف میچرخونینش:)) بعدم گاز میزنین . لذت دنیاس اصلا-_-
من بچه که بودم آبنبات چوبی میخوردم
شاید یه روزی دوباره امتحانش کردم:)
پاسخ:
شاید یه روزی ؟؟
شاید ؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">