مارکر زرد

حالا که مینویسم روبه‌روی مانیتور، زانویم را طبق عادت همیشگی انداخته‌ام روی آن یکی زانو و به پشتی صندلی جوری تکیه داده‌ام که آدم روبه‌روی رئیسش نمینشیند و خدا را شکر که رئیسم نیست و اگر هم بود، روبه‌رویش یک مانیتور بزرگتر از مانیتور من بود که نمیگذاشت من را اینطور تکیه داده به صندلی ببیند، و همینطور منتظرم کار نرم‌افزار تمام شود.

به انعکاس نور روی اسپیکر نگاه میکنم و فکر میکنم دارم احساساتی را از دست میدهم. از دست دادن نه آنطور که که فکر کنی عجب رقت‌انگیز و غمگین. طوری که وقتی شارژ گوشی کم میشود میزند روی حالت لو پاورمود، و شروع میکند به ذخیره شارژ باقی‌مانده و هدر ندادنش. کجای این مغز لعنتی تصمیم میگیرد انرژی آدم را خرج چه چیز نکند و چرا زودتر این کار را نکرده بود و چرا حالا چیز دیگری را انتخاب نمیکند؟ تنظیمات آدم از کجا به منوال تغییر پیدا میکند؟ چیزهایی هست که لازمشان دارم و چیزهایی که بعید میدانم نیاز این زندگی باشد.

  • مارکر زرد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">